لغت نامه دهخدا گران سنج. [ گ ِ س َ ] ( ص مرکب ) گران سنگ. وزین : چو شاه آن متاع گران سنج دیدچو دریا یکی دشت پرگنج دید.نظامی.رجوع به گران سنگ شود.
فرهنگ عمید ۱. وزین، سنگین.۲. گران قیمت: چو شاه آن متاع گران سنج دید / چو دریا یکی دشت پرگنج دید (نظامی۵: ۸۰۲ ).