لغت نامه دهخدا کاولی. [ وُ] ( ص نسبی ) از اهل کابل. ( ولف ). کابلی : ز بستی و از لشکر کاولی ز گردان شمشیرزن زابلی.فردوسی.|| بمعنی لولی. ( غیاث ) ( از مصطلحات ). کولی. رجوع به کولی شود.
فرهنگ فارسی ابراهام ( ابراهیم ) شاعر انگلیسی ( و. لندن ۱۶۱۸ - ف. ۱۶۶۷م . ) .( صفت ) منسوب به کاول . ۱ - از مردم کاول کابلی . ۲ - کولی لولی غریب اشمار .