کارپردازی

لغت نامه دهخدا

کارپردازی. [ پ َ ] ( حامص مرکب ) مباشرت در کاری و تدبیر در آن کار و انجام دادن آن. ( ناظم الاطباء ). ملزومات ( اداره ). || آژانس.

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) ۱ - مباشرت . ۲ - بخشی از اداره که وظیفة آن فراهم کردن کار یا نوشت افزار آن اداره است .

فرهنگ عمید

١. تدبیر در کاری و انجام آن.
٢. شعبه ای از یک اداره یا وزارتخانه که وظیفه اش تهیه کردن لوازم کار و نوشت افزار آن اداره است، تدارکات.

فرهنگ فارسی

۱ - مباشرت در انجام دادن کاری تدبیر در کار . ۲ - ( نو ) اداره ای که تهی. لوازم تحریر و اثاثه و مایحتاج اداره یا وزارتخانه را بعهده دارد ادار. ملزومات ۳ - آژانس . ۴ - ادار. کار پرداز . ۵ - ادار. کار پرداز : [ کار پردازی شام ] . ( مر آه البلدان ) ۶ - ( نو ) اداره ایست در مجلس شورای ملی که تحت نظر سه نمایند. مجلس بنام کار پرداز برتق و فتق امور اداری مجلس شورای ملی می پردازد و دفتری بنام دفتر کار پردازی دارد .

ویکی واژه

مباشرت.
بخشی از اداره که وظیفة آن فراهم کردن کار یا نوشت افزار آن اداره‌
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال آرزو فال آرزو