لغت نامه دهخدا چارخلیفه. [ خ َ ف َ / ف ِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از چهار عنصر : وین خانه هفت سقف کرده بر چارخلیفه وقف کرده. نظامی.زین چارخلیفه ملک پیداست خانه به چهار حد مهیاست.نظامی.