پولکی

لغت نامه دهخدا

پولکی. [ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به پولک. پولک دار. || که پول دوست گیرد: بچه را نباید پولکی کرد. || که رشوه پذیرد. که عادت به پول گرفتن دارد. آنکه معتاد بپول گرفتن است. مرتشی. رشوه گیر. رشوه خوار. معتاد به رشوه.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص نسب . ) ۱ - پول دوست . ۲ - آن که رشوه پذیرد.
( ~. ) (اِ. ) نوعی آب نبات شبیه پولک .

فرهنگ عمید

۱. پول دوست.
۲. رشوه گیر، رشوه خوار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه پول را دوست دارد. ۲- آنکه رشوه پذیرد آنکه معتاد بپول گرفتن استرشوه خوار. ۳- آنچه با پول انجام گیرد مقابل مجانی .

ویکی واژه

پول دوست.
آن که رشوه پذیرد.
نوعی آب نبات شبیه پولک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت