پولکی. [ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به پولک. پولک دار. || که پول دوست گیرد: بچه را نباید پولکی کرد. || که رشوه پذیرد. که عادت به پول گرفتن دارد. آنکه معتاد بپول گرفتن است. مرتشی. رشوه گیر. رشوه خوار. معتاد به رشوه.
فرهنگ معین
( ~. ) (ص نسب . ) ۱ - پول دوست . ۲ - آن که رشوه پذیرد. ( ~. ) (اِ. ) نوعی آب نبات شبیه پولک .
فرهنگ عمید
۱. پول دوست. ۲. رشوه گیر، رشوه خوار.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- آنکه پول را دوست دارد. ۲- آنکه رشوه پذیرد آنکه معتاد بپول گرفتن استرشوه خوار. ۳- آنچه با پول انجام گیرد مقابل مجانی .
ویکی واژه
پول دوست. آن که رشوه پذیرد. نوعی آب نبات شبیه پولک.