پرخار

لغت نامه دهخدا

پرخار. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) که خار بسیار دارد :
تا بگفتاری پربار یکی نخلی
چون بفعل آئی پرخار مغیلانی.ناصرخسرو.اِشواک ؛ اِشاکة؛ پرخار شدن.

فرهنگ عمید

۱. گیاهی که خار بسیار دارد.
۲. زمینی که در آن خار بسیار روییده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی فال لنورماند فال لنورماند