لغت نامه دهخدا واگذار کردن. [ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) واگذار نمودن. تفویض کردن. تسلیم کردن. ( ناظم الاطباء ). سپردن. تحویل دادن. انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی : خانه را به او واگذار کردم. || ترک کردن. ( ناظم الاطباء ). رها کردن. یله کردن. دست برداشتن از چیزی. || سپردن. حواله کردن. محول کردن.- واگذار کردن به خدا ؛ حواله به خدا کردن. به خدا سپردن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی (مصدر ) ۱ - تسلیم کردن ۲ .- ترک کردن . ۳ - بعهد. کسی محول کردن :(( ادار. هر قسمت ازکشور خود رابیکی ازامرا واگذار کرد. ) )