نانکش

لغت نامه دهخدا

نانکش. [ ک ِ ] ( اِ ) ون باشد که آن را حبةالخضرا گویند. ( فرهنگ رشیدی ) . ون ، و آن دانه ای است مغزدار که خورند و آن را بن هم گویند و به عربی حبةالخضراء خوانند. ( برهان قاطع ). بار درخت بنه که به تازی حبةالخضراء و به ترکی چاتلانغوش نامند. حب العرعر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

بنه، بار درخت بنه، بطم، حبة الخضرا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال ورق فال ورق فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت