لغت نامه دهخدا ناخدائی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل ناخدا. ملاحت. ملاحی. کشتی بانی. || جور. جفا : مکن با یار یکدل بیوفائی که کس با کس نکرد این ناخدائی.نظامی.