مدرن

لغت نامه دهخدا

مدرن. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) حطب مدرن ؛ هیمه خشک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یابس. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || جامه چرکین . || چرکین گرداننده . || شترانی که علف ریزه خشک را چرند . ( آنندراج ).
مدرن. [ م ُ دِ ] ( فرانسوی ، ص ) تازه. نو. جدید. تازه باب شده. مد روز. باب روز.

فرهنگ معین

(مُ دِ ) [ فر. ] (اِ. ) تازه ، باب روز.

فرهنگ عمید

۱. هر آنچه به زمان حال و دورۀ معاصر مربوط است.
۲. هرآنچه مطابق با یافته های علمی، فنی، و هنری روز دنیا باشد.
۳. هرآنچه به امکانات رفاهی نو و پیشرفته مجهز باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- تازه نو . ۲- باب روز . توضیح بسیاری از استعمال این کلم. بیگانه احتراز دارند .
هیمه خشک

ویکی واژه

مرتبط با زمان اخیر یا حال حاضر، نو پدید آمده، جدید، تازه، باب روز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم