مانندگی

لغت نامه دهخدا

مانندگی. [ ن َن ْ دَ / دِ ] ( حامص ) مانندی. شباهت. مشابهت. مضارعت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مانند بودن :
ندیدم من اندر جهان تاجور
بدین فر و مانندگی با پدر.فردوسی.مانندگی یکی است به عرضی... ( دانشنامه ).
ندانم که از پاکی پیکرش
چه مانندگی سازم از جوهرش.نظامی.

فرهنگ عمید

مانند بودن، شبیه و نظیر بودن.

فرهنگ فارسی

مانند بودن شباهت : مانندگی یکی است بعرضی ... ندیدم من اندر جهان تا جور بدین فر و مانندگی با پدر . ( شا. بخ ۷۶۸ : ۳ )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم