لغت نامه دهخدا
قصران. [ ق َ ] ( اِخ ) رابینو آرد: قصران شاید در حوزه رودخانه جاجرود بوده است. علی بن کامه نایب اسپهبد شهریاربن شروین بن رستم قلعه ای در قصران در کنار جاجرودساخت. ( ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 207 ).
قصران. [ ق َ ] ( اِخ ) دو قصر است در قاهره. بعضی از ملوک پیشین قاهره که از دودمان علویان هستند در آنها سکونت داشتند. این دو قصر در جانب راست و شمال بازار قرار گرفته و در توصیف نمی گنجد. امیر فارس الدین قصری بدان منسوب است. ( معجم البلدان ).
قصران. [ ق َ ] ( اِخ ) شهری است در سیرجان کرمان ، و آن را قصرین مینامیدند. ( معجم البلدان ).