سبب سوزی

لغت نامه دهخدا

سبب سوزی. [ س َ ب َ ] ( حامص مرکب ) نابود کردن سبب. از میان بردن سبب :
از سبب سازیش من سودائیم
وز سبب سوزیش سوفسطائیم.مولوی.در سبب سازیش سرگردان شدم
وز سبب سوزیش هم حیران شدم.مولوی.

فرهنگ عمید

نابود کردن سبب: در سبب سوزیش من سوداییم / در خیالاتش چو سوفسطاییم (مولوی: ۵۶ ).

فرهنگ فارسی

نابود کردن سبب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم