لجبازی

لغت نامه دهخدا

لج بازی. [ ل َ ] ( حامص مرکب ) عمل لج باز. لجوجی. ستیهندگی. لجاجت. لجاج. لج. ستیزه کاری. خیرگی.

فرهنگ عمید

ستیزه کاری.

فرهنگ فارسی

۱- ستهندگی ستیزه کاری . ۲- استبداد رای یک دندگی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم