سپه کشی

لغت نامه دهخدا

سپه کشی. [ س ِ پ َه ْ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل سپاه کش. سپاه کشی کردن :
اقبال در این سپه کشی قائد توست
در هر منزل پیک ظفر رائد توست.( از بدایع الازمان ).

فرهنگ عمید

لشکرکشی.

فرهنگ فارسی

عمل سپاه کشی سپاه کشی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم