ساز مجلس

لغت نامه دهخدا

ساز مجلس. [ زِ م َ ل ِ ]( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات و ظروف مجلس میگساری. آلات شرابخانه. ساز شراب. سرویس میگساری به اصطلاح امروزی : [ در شرابخانه ] چندان طرایف سازهای مجلس بزم دید همه مرصع... پس آنچه ساز مجلس بود زرین و سیمین در صندوقی نهاد. ( سمک عیار ج 1 ص 225 ). کس به شرابخانه رفت که ساز مجلس بیاورد... دلارام مگر بجائی رفته باشد و آلات شرابخانه با خود برده است. ( ایضاً ج 1 ص 229 ). || مایحتاج مجلس :
حافظ که ساز مجلس عشاق راست کرد
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او.حافظ.رجوع به ساز شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم