فساق

لغت نامه دهخدا

فساق. [ ف ُس ْ سا] ( ع ص ، اِ ) ج ِ فاسق ، به معنی زناکار و ناراست کردار. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به فاسق شود.

فرهنگ عمید

= فاسق

فرهنگ فارسی

جمع فاسق
( اسم ) ۱ - تبهکار گنهکار ناراست کردار ۲ - مردی که با زن شوهر دار دوستی و هم صحبتی کند جمع : فساق فسقه فاسقین .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم