فرادیس

لغت نامه دهخدا

فرادیس. [ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ فردوس. ( آنندراج )( اقرب الموارد ). اصل آن رومی است و معرب شده است. ( اقرب الموارد ) ( معجم البلدان ). رجوع به فردوس شود.
فرادیس. [ ف َ ]( اِخ ) جایی در دمشق ، و فعلاً محله ای است که یکی از دروازه های دمشق بدان منسوب است. ( از معجم البلدان ).
فرادیس. [ ف َ] ( اِخ ) جایی در حلب از اعمال قنسرین ، و متنبی در اشعار خود بدان اشارت کرده است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

= فردوس

فرهنگ فارسی

۱ - باغ بوستان جمع : فرادیس ۲ - بهشت .
جایی در حلب از اعمال قنسرین و متنبی در اشعار خود بدان اشارت کرده است .

فرهنگ اسم ها

اسم: فرادیس (دختر) (عربی) (تلفظ: faradis) (فارسی: فَرادیس) (انگلیسی: faradis)
معنی: جمع فردوس، بهشت ها
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس