فاش شدن

لغت نامه دهخدا

فاش شدن. [ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) آشکار شدن. ظاهر شدن. رجوع به فاش شود.
- فاش شدن خبر ؛ پراگنده شدن و ذیوع آن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
فاش شد راز من به گیتی فاش
من نترسم ز جنگ وز پرخاش.طاهر فضل.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشکار شدن ظاهر شدن یا فاش شدن خبر . پراگنده شدن خبر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم