فاسد شدن

لغت نامه دهخدا

فاسد شدن. [ س ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تباه شدن. تباه گردیدن : ظن آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد. ( گلستان ). || گندیدن. رجوع به فاسد شود.

فرهنگ فارسی

تباه شدن تباه گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال انبیا فال انبیا فال فنجان فال فنجان