لغت نامه دهخدا
شد درین خشت خانه خاکی
خشت نمناک شد ز غمناکی.نظامی.دید کین خیلخانه خاکی
نارد الا غبار غمناکی.نظامی.خاک زر شد هیأت خاکی نماند
غم فرح شد خار غمناکی نماند.مولوی.کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی
بیا که بی تو بجان آمدم ز غمناکی.حافظ. || ( ص نسبی ) منسوب به غمناک. شخص اندوهگین :
چون گریزانی ز ناله خاکیان
غم چه ریزی بر دل غمناکیان.مولوی ( مثنوی ).