غرغاب

لغت نامه دهخدا

غرغاب. [ غ َ ] ( اِ ) گرداب. ( آنندراج ). غرقاب. رجوع به غرقاب شود. || شور و غوغا و آواز. ( آنندراج ). نعره و های و هوی و آوازه بلند و مهیب. ( فرهنگ شعوری ) :
غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو
باید حذر از غمزه خونخوار و چشم پرفتن.ابوالمعانی ( از فرهنگ شعوری ).

فرهنگ فارسی

گرداب غرقاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال حافظ فال حافظ فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ