عث

لغت نامه دهخدا

عث. [ ع َث ث ] ( ع مص ) خوردن مته پشم را و درافتادن در آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ستیهیدن. ( منتهی الارب ). الحاح. ( اقرب الموارد ). || گزیدن مار کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برگرداندن کلام را بر کسی یا سرزنش کردن او را. ( اقرب الموارد ).
عث. [ ع ُث ث ] ( ع ص ) هو عث مال ؛ او تباه کننده شتران است. ( منتهی الارب ).
عث. [ ع ِث ث ] ( ع اِ ) افعی که افعی دیگر را خورد. ج ، عِثاث. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

افعی که افعی دیگر را خورد عثاث
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی