رمنده. [ رَ م َ دَ / دِ ] ( نف ) رم کننده. آنچه یا آنکه خوی رمیدن دارد. جانور رموک : اوابد؛رمندگان. ( ربنجنی ). رجوع به رمیدن شود : رمنده ددان را همه بنگرید سیه گوش و یوز از میان برگزید.فردوسی.
فرهنگ عمید
آن که می ترسد و می گریزد، رم کننده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنکه رم کند کسی که بترسد و بگریزد . ۲ - آنکه به سبب نفرت احتراز کند .