راست فعل

لغت نامه دهخدا

راست فعل.[ ف ِ ] ( ص مرکب ) راست کردار. درست کردار :
روز دانش زوال یافت که بخت
بمن راست فعل کژ نگرست.خاقانی.و نیز رجوع به راستکار شود.

فرهنگ فارسی

راست کردار درست کردار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال تماس فال تماس فال فنجان فال فنجان