زبا

لغت نامه دهخدا

زبا. [ زُ ] ( ع اِ ) پشته های بلند که سیل بدان نرسد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
چه روی راه تردد قضی الامر فقم
چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه .انوری.رجوع به زبی شود.
زبا. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) لغتی است در زباء. لقب ملکه روم. ( تاج العروس ). رجوع به زباء شود.

فرهنگ فارسی

پشته های بلند که سیل به آن نرسد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم