زانونشین

لغت نامه دهخدا

زانونشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) به زانودرآینده ( به ادب ). || مغلوب :
همه تاجداران روی زمین
در آن پایه چون سایه زانونشین.نظامی.و رجوع به زانو نشاندن و به زانو نشستن و زانو شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم