لغت نامه دهخدا
مستی مکن که نشنود او مستی
زاری مکن که نشنود او زاری.رودکی.شو تا قیامت آید زاری کن
کی رفته را بزاری بازآری.رودکی.راست که افتادی و ز خواب و ز خور ماند
آنگه زاری کنی و خواهش و زنهار.ناصرخسرو.لابه و زاری همی کردند و او
از ریاضت گشته در خلوت دوتو.مولوی.