خواجه عبدالله انصاری

فرهنگ فارسی

خواجه عبدالله بن محمد انصاری هروی بسال ۳۹۶ ه.ق. متولد شد و معاصر الب ارسلان سلجوقی و خواجه نظام الملک بود.

دانشنامه آزاد فارسی

خواجه عبدالله اَنصاری (هرات ۳۹۶ـ همان جا ۴۸۱ق)
پیرِهَری و شیخ الاسلام هرات، مفسر، محدث، صوفی و شاعر ایرانی. نسب او به ابوایوب انصاری می رسد. علوم مقدماتی را در زادگاهش آموخت. در جوانی در ادب فارسی، عربی و علوم دینی آوازه یافت و رفته رفته در حدیث و تفسیر نیز از سرآمدان روزگار خود شد. با آن که استادانش در حدیث و فقه شافعی مذهب بودند، بعدها مذهب حنبلی را برگزید. مدتی را در نیشابور گذراند و پس از آن به بغداد، خراسان و مکه سفر کرد و به تحصیل علم حدیث پرداخت. در راه بازگشت به هرات به شیخ ابوالحسن خرقانی دست ارادت داد. چون در فقه و حدیث و تفسیر استاد بود، به شیخ الاسلام هرات مشهور شد. با این که در هرات مخالفانش چندین بار او را تهدید و از شهر تبعید کردند، از برپا کردن مجالس تفسیر و حدیث دست برنمی داشت. بیشتر شهرت خواجه عبدالله به سبب نوشتن تفسیری بر قرآن و تحریر فارسی طبقات الصوفیۀ ابوعلی عبدالرحمان سُلَّمی است که آن را به لهجۀ هروی در مجالس وعظ خود می گفته و پاره ای مطالب نیز به آن افزوده است. سبک او در نگارش میان نثر مرسل و نثر مصنوع است. عبدالله انصاری نخستین سجع ساز فارسی به شمار می رود. از آیات و احادیث در قرینه های سجع خود بهره برده و مناجات ها و مجالس او معروف است. تألیفات و اشعار او به زبان های فارسی و عربی است. از دیگر آثارش: منازل السائرین؛ صد میدان؛ رسالۀ الهی نامه در تصوف که منسوب به اوست؛ مناجات؛ ذم الکلام واهله به عربی در ردّ کلام معتزله و اشعریان. برخی رسالات خواجه عبدالله در رسائل خواجه عبدالله انصاری چاپ شده است (تهران، ۱۳۱۹ش).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خواجه عبدالله انصاری در روز جمعه وقت غروب خورشید، دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در هرات به دنیا آمد. وی از علمای شیعه بوده است. و به گفته خودش هر حدیثی را که از زیر قلمش رد می شد حفظ می کرد و سیصد هزار حدیث با هزاران هزار اسناد یاد دارد. به وی لقب شیخ الاسلام داده اند.
مورخان و تذکره نویسان اتفاق نظر دارند که تاریخ ولادت خواجه روز جمعه وقت غروب خورشید، دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در فصل بهار بوده است، استاد سرژبورکوی می گوید: در بعضی نسخه های خطی نفحات الانس اشتباها ۳۷۶ آمده است. خواجه می گوید: «پدر من ابو منصور در بلخ با شریف حمزه عقیلی می بوده است، وقتی زنی با شریف گفت که: ابو منصور را بگوی که مرا به زنی (همسری) کند! پدر من گفته است که: من هرگز زن نخواهم، و آن را رد کرده است. شریف گفته است که: آخر زن بخواهی و ترا پسری آید و چه پسری! چون به هرات آمده است و زن خواسته و من به زمین آمده ام. ولادت من روز جمعه بوده است در وقت غروب آفتاب، الثانی من شعبان، سنه ست و تسعین و ثلاثمائة، (۲/شعبان/۳۹۶ ق) و هم وی گفته است: من ربیعی ام، در وقت بهار زاده ام و بهار را سخت دوست دارم. آفتاب به هفدهم درجه ثور بوده است که من زاده ام هرگاه که آفتاب به آنجا رسد سال من تمام گردد و آن میانه بهار بود وقت گل و ریاحین.» 

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم