خبرنگاری

لغت نامه دهخدا

خبرنگاری. [ خ َ ب َ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل خبرنگار. عمل مخبر. عمل جمعآوری کننده خبر.

فرهنگ عمید

۱. شغل و عمل خبرنگار.
۲. (صفت نسبی، منسوب به خبرنگار ) مربوط به خبرنگار: جلیقهٴ خبرنگاری.
۳. به دست آوردن و گزارش دادن خبر.

فرهنگ فارسی

عمل خبرنگار عمل مخبر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت فال رابطه فال رابطه فال پی ام سی فال پی ام سی