داغ و درد

لغت نامه دهخدا

داغ و درد. [ غ ُ دَ ] ( ترکیب عطفی ) از اتباع است :
یکی نامه بنوشت با داغ و درد
دو دیده پر از خون و رخ لاجورد.فردوسی.سپاهی همی رفت رخساره زرد
ز خسرو همه دل پر از داغ و درد.فردوسی.نیز رجوع به داغ و ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی

از اتباع است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم