داستان گوی

لغت نامه دهخدا

داستان گوی.( نف مرکب ) قصه پرداز. حکایت گوی. قصه گوی :
چون برآن داستان غنود سرم
داستان گوی دور شد ز برم.نظامی.

فرهنگ فارسی

قصه پرداز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم