خیال اندیش

لغت نامه دهخدا

خیال اندیش. [خ َ / خیا اَ ] ( نف مرکب ) اندیشنده به خیال. آنکه خیال های باطل برای آینده در سر می پروراند :
ای بسا گنج آکنان کنجکاو
کان خیال اندیش را شد ریش گاو.مولوی.یکی امروز کامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش
روزکی چند باش تا بخورد
خاک مغز سر خیال اندیش.سعدی ( گلستان ).

فرهنگ عمید

= خیالباف

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه بسیار خیال کند کسی که غالبا بتخیل پردازد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم