ثاب

لغت نامه دهخدا

ثاب. ( اِخ ) محلی است در شعر اغلب.
ثأب. [ ث َءْب ْ ] ( ع مص ) خمیازه کشیدن. دهان دره کردن. آسا کردن. فاژیدن. تثاؤب.
ثأب. [ ث َءْب ْ ] ( ع اِ ) ثوباء. خامیاز. خامیازه. خمیازه. دهن دره. دهان دره. آسا. فاژ. باسک. کهنزَه. بیاستو. هاک. فاژه. آهنیابه.

فرهنگ فارسی

ثوبائ خامیاز خامیازه

فرهنگستان زبان و ادب

{FSR} [رمزشناسی] ← ثبّات انتقال بازخوردی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال رابطه فال رابطه فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی