ساجم

لغت نامه دهخدا

ساجم. [ ج ِ ] ( ع ص ) ریزان. چکان. روان. جاری : سجم الدمع قلیلاً او کثیراً فهو ساجم. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ریزان . چکان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ فال احساس فال احساس