لغت نامه دهخدا
ساق چون تیر غازیان به قیاس
گوش خنجر کشیده چون الماس.نظامی. || بازیگران :
کف در آن ساغر معلق زن چو طفل غازیان
کز بلورلوریانش طوق و چنبر ساختند.خاقانی.ای پیر عاشقان که در این چنبری گرو
چون طفل غازیانت ز چنبر گذشتنی است.خاقانی.
غازیان. ( اِخ ) شهری است متصل به بندر انزلی و در فاصله 3500 گزی شهر رشت و 136 هزارگزی بندر آستارا واقع و ضمیمه بندر انزلی است که بوسیله دو پل بزرگ که از بناهای دوران پهلوی است از جزیره میان پشته به غازیان متصل است. فاصله بین غازیان و بندر انزلی یک کانال طبیعی است که مرداب را به دریای خزر متصل می کندو عرض آن کمتر از یک هزار گز است. در غازیان بناها وخیابانهای زیبا و بسیاری از مؤسسات دیگر وجود دارد. رجوع به انزلی شود. ( ج 2 فرهنگ جغرافیائی ایران ).