لغت نامه دهخدا
ظفار. [ ظَ ] ( اِخ ) شهری است به یمن نزدیک صنعاء که عود و جزع یمانی بدانجا منسوب است و مسکن ملوک حِمْیَر آنجا بود و «ملک یمن در عهد منوچهر، شمسو بن الاملوک بود بر طاعت او و پسر همچنین و مدینه ظفار نهاد به یمن اندر». ( مجمل التواریخ و القصص ). برخی ظفار را همان صنعاء دانسته اند. اصمعی گوید: مردی از عرب بر ملکی از ملوک حِمْیَر درآمد و او بر سطحی مشرف نشسته بود، عرب را گفت «ثِب ْ» و ثِب ْ به لغت حمیر به معنای اُقعد باشد. آن مرد لغت ایشان نمیدانست ، از آنجای بجهید و بیفتاد و اعضایش بشکست. ملک گفت پیش ما عربیت نیست و «من دخل ظَفارِ حَمّرَ»، و این گفته مثل شد. نام این شهر در قدیم ریدان بوده است.
ظفار. [ ظَ ] ( اِخ ) شهری است از اعمال شحر نزدیک مرباط که قسط را به وی منسوب کنند بدان جهت که از هند اول آنجا برند. این شهر در ساحل دریای هند واقع و بین آن و مرباط پنج فرسنگ است.