راحت طلب

لغت نامه دهخدا

راحت طلب. [ ح َ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جوینده آسودگی و مجازاً جوینده فراغت و بیکاری. بیعارو تنبل. ( از ناظم الاطباء ). آسایش خواه. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

آن که بیکاری و آسایش را دوست دارد، خواستار آسودگی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه آسایش خواهد . ۲ - کسی که بیکاری را دوست دارد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم