جادوفریب

لغت نامه دهخدا

جادوفریب. [ ف ِ / ف َ ] ( نف مرکب ) فریبنده جادو. آنکه یا آنچه جادوگر را بفریبد. آنکه جادوگر را افسون کند :
بتی شمن کُش ، جادوفریب و سحرنما
برخ بهار بهار و بمهر باد خزان.ابوالحسن بهرامی.زعطر خویش همی بند جادوئی سازد
دو زلف کوته جادوفریب دلبررا.معزی.ای مسلمانان فغان زین نرگس جادوفریب
کو بیک ره برد از من صبر و آرام و شکیب.سعدی.

فرهنگ عمید

بسیار زیبا: ای مسلمانان فغان زآن نرگس جادوفریب / کاو به یک ره بُرد از من صبر و آرام و شکیب (سعدی۳: ۱۰۵۲ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- با آنکه یا آنچه جادوگر را بفریبد آنکه جادوگر را افسون کند فریبند. جادو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال اوراکل فال اوراکل فال حافظ فال حافظ فال ارمنی فال ارمنی