تقادم
تقادم. [ ت َ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ تَقْدِمَة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تقدمة شود.
تقادم. [ ت َ دُ ] ( ع مص ) دیرینه شدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || با یکدیگر برابر ایستادن و مقابل شدن. ( آنندراج ).
(تَ دُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دیرینه شدن ، دیرینگی .
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) جمع تقدمه ، پیشکش ، هدیه .
۱. دیرینه شدن، دیرینه بودن.
۲. دیرینگی.
دیرینه شدن، دیرینگی.
جمع تقدمه، پیشکش، هدیه.