تقادم

لغت نامه دهخدا

تقادم. [ ت َ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ تَقْدِمَة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تقدمة شود.
تقادم. [ ت َ دُ ] ( ع مص ) دیرینه شدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || با یکدیگر برابر ایستادن و مقابل شدن. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ دُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دیرینه شدن ، دیرینگی .
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) جمع تقدمه ، پیشکش ، هدیه .

فرهنگ عمید

۱. دیرینه شدن، دیرینه بودن.
۲. دیرینگی.

ویکی واژه

دیرینه شدن، دیرینگی.
جمع تقدمه، پیشکش، هدیه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت فال میلادی فال میلادی