مینیموم

لغت نامه دهخدا

مینیموم. [ مُم ْ ] ( فرانسوی ، اِ ) کمترین مقدار. حداقل. کمینه. مقابل ماکزیموم. استحصال از چیزی بحداقل ممکن. || ( اصطلاح ریاضیات ) کوچکترین مقدار یک تابع که قبل از این مقدار تابع نزولی است و بعد از این مقدار تابع صعودی است و باحرف ( m ) نمایانده میشود. ( از دائرة المعارف کیه ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ فر - لا. ] (اِ. ) = مینیمم : ۱ - کمترین مقدار، حداقل ، مق ماکزیموم . ۲ - کوچکترین مقدار یک تابع ، کمینه (فره ).

فرهنگ فارسی

کمینه، حداقل، دست کم
(اسم ) ۱- کمترین مقدار حداقل کمینه ماکزیموم بیشینه . ۲ - کوچکترین مقدار یک تابع . تابع قبل از این مقدار نزولی و بعد از آن صعودی است .

ویکی واژه

مینیمم:
کمترین مقدار، حداقل ؛ مق ماکزیموم.
کوچکترین مقدار یک تابع، کمینه (فره)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال کارت فال کارت فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت