ملدوغ

لغت نامه دهخدا

ملدوغ. [ م َ ] ( ع ص ) مارگزیده و نیش خورده عقرب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مارگزیده و کژدم گزیده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). که گزیده شده باشد. لدیغ. ملسوع. سلیم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اصبع ملدوغ بر در دفع شر
در تعدی و هلاک تن نگر.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 415 ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آنکه او را مار یا جز آن گزیده باشد.

فرهنگ عمید

گزیده شده، مارگزیده، عقرب گزیده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه او را مار یا جز آن گزیده باشد

ویکی واژه

آنکه او را مار یا جز آن گزیده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال قهوه فال قهوه فال رابطه فال رابطه