خوشباش

لغت نامه دهخدا

خوش باش. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( نف مرکب ) خوشباشنده. || خوش آمد که تملق باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || خوش آمدگو :
بغفلت عمر شد حافظ بیا با ما بمیخانه
که شنگولان خوشباشت بیاموزندکاری خوش.حافظ.
خوش باش. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِ مرکب ) زمینهایی که بکسی که طرف میل باشد می بخشند بشرطی که آن شخص چیز کمی بصاحب داده و در وقت احضار بخدمت دیوانی حاضر باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(خُ ) (اِمر. ) تهنیت ، تبریک .

دانشنامه عمومی

خوش باش (آلبوم کایلی مینوگ). «خوش باش» آلبومی از هنرمند اهل استرالیا کایلی مینوگ است که در سال ۱۹۸۹ میلادی منتشر شد.

ویکی واژه

تهنیت، تبریک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم