جريد

لغت نامه دهخدا

جرید. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) روز و سال تمام. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). تمام. ( آنندراج ). یوم جرید؛ روز تمام و کذلک عام جرید. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). || شاخ درخت خرما. ( آنندراج ). شاخه های درخت خرما و یکی آن جریده است.( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || درختی که شاخ و پوست از آن جدا کرده باشند. ( آنندراج ). جریده. ( یادداشت مؤلف ). || در بیت زیر به معنی یکه رو و تنهاست :
روز خفاشک نیارد برپرید
شب برون آید چو دزدان جرید.مولوی.|| قاصد و جاسوس. ( غیاث اللغات از لطائف ). معنی قبلی بظاهر از مصادیق معنی اخیر است.

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (ص . ) تنها، تنهارو، منفرد.

فرهنگ عمید

۱. نیزۀ کوتاه.
۲. یکه وتنها.

فرهنگ فارسی

( صفت ) تنها تنهارو منفرد.
روز و سال تمام تمام یا شاخ درخت خرما یا درختی که شاخ و پوست از آن جدا کرده باشند .

ویکی واژه

تنها، تنهارو، منفرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نخود فال نخود