تواصل

لغت نامه دهخدا

تواصل. [ ت َ ص ُ ] ( ع مص ) با یکدیگر پیوستن. ( زوزنی ). پیوستگی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضد تصارم. ( اقرب الموارد ). ضد تقاطع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ صُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به یکدیگر رسیدن ، به هم پیوستن . ۲ - (اِمص . ) به هم پیوستگی . ج . تواصلات .

فرهنگ عمید

پیوستگی کردن.

ویکی واژه

به یکدیگر رسیدن، به هم پیوستن.
به هم پیوستگی.
تواصلات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ورق فال ورق فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی