بلوره

لغت نامه دهخدا

( بلورة ) بلورة. [ ب َل ْ لو رَ ] ( ع اِ ) واحد بلور. یکی بلور. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به بلور شود. || ( ص ) الاعور البلورة؛ آنکه چشمانش برآمده باشد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

واحد بلور . یکی بلور . یا الاعور البلوره آنکه چشمانش بر آمده باشد .

فرهنگستان زبان و ادب

{crystal} [عمومی] نوع بسیار مرغوب یا قابل تراش بلور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال مکعب فال مکعب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش