لغت نامه دهخدا
کار اوو تو تا گه تطهیر
کار طفل است و آن حجامش
شکرش در دهان نهد و آنگه
ببرد پاره ای ز اندامش.خاقانی.و رجوع به تطهیر کردن شود. || شستن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). غسل دادن چیزی به آب. ( از اقرب الموارد ). پاک کردن از معصیت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- تطهیر سرائر ؛ عبارت است از لب لباب و غایت علم سلوک. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
- تطهیر قلب ؛ راه ندادن خیالات فاسد در دل. ( انجمن آرا ).