تمیز کردن

لغت نامه دهخدا

تمیز کردن. [ ت َ ک َدَ ] ( مص مرکب )پاک و پاکیزه کردن. ( از ناظم الاطباء ). در تداول عامه خوب جارو کردن. خوب شستن. پاک کردن.پاکیزه کردن. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). || فرق کردن و تشخیص دادن. ( ناظم الاطباء ). تمیز دادن. از هم باز شناختن. باز دانستن. شناختن از یکدیگر. جدا کردن. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ) : و دیگر درجه آن است که تمیز تواند کرد. ( از بیهقی چ ادیب ص 95 ). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبها آن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تمیز دادن . ۲ - نظیف کردن ( جا و مکانی ) پاکیزه ساختن .

ویکی واژه

pulire
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال تخمین زمان فال تخمین زمان