بیرو

لغت نامه دهخدا

بیرو. ( اِ ) پیرو. کیسه و خریطه زر و پول و غیر آن. ( برهان ). کیسه و خریطه را گویند که در آن زر و امثال آن نهند. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به پیرو شود.
بیرو. ( ص مرکب ) ( از: بی + رو ) بیشرم. پررو. کنایه از مردم بی انفعال و بی آزرم و کسی که سخنان ناخوش به روی کسی میگوید. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از مردم بی انفعال و آزرم که سخنان ناخوش بر روی آدمی گویند و از بدی شرم نکنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بی مروت. ( غیاث ). بی حیا. بی چشم و رو. رجوع به رو و ترکیبات آن شود.

فرهنگ معین

۱ - (اِمر. ) کیسه ، کیسة پول . ۲ - (ص مر. ) بی شرم ، پُررو.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو . ۲ - ( اسم ) کیسه کیس. پول .
پیرو . کیسه و خریط. زر و پول و غیر آن .

دانشنامه عمومی

بیرو شهری در شهرستان کونگوسی در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۶۹۳ نفر است.

ویکی واژه

کیسه، کیسة پول.
بی شرم، پُررو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال میلادی فال میلادی فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت