تبیره زن

لغت نامه دهخدا

تبیره زن. [ ت َ رَ / رِ زَ ] ( نف مرکب ) طبال و طبل زن. ( ناظم الاطباء ) :
رعد تبیره زن است برق کمندافکن است
وقت طرب کردن است ، می خور کت نوش باد.منوچهری.تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همی بندند محمل.منوچهری.تبیره زن از خارش چرم خام
لبیشه درافکند شب را بکام.نظامی.رجوع به تبیر و تبیره و دیگر ترکیبهای آندو در همین لغت نامه شود.

فرهنگ معین

( ~. زَ ) (ص فا. ) نوازندة تبیره .

فرهنگ عمید

کسی که تبیره می زند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نوازند. تبیره

ویکی واژه

نوازندة تبیره.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم